فهم ،یک پدیده انسانی است و به یک قوم،نژاد،هیأت یا گروه خاصی از انسان ها محدود نمی شود. فهم امواجی دارد که از ضخیم ترین دیوارهای بتونی و سپرهای الکترونیکی و رایانه ای؛ انرژی و پیام خود را عبور می دهد.

از برجسته ترین ویژگی های این پدیده ناب و شریف می توان بهکنجکاوی» و   سیالیت» اشاره کرد.

خداوند علیم و حکیم حس و ویژگی کنجکاوی» را درساختاروارگانیسم انسان چنان گنجانده است تا او به دانستن» نه تنها میل»  داشته باشد،بلکه به گفته فیلسوف آلمانی،کانت،دلیر» نیز باشد.

این حس انسان را از رکود و س خارج می سازد واو را به حرکت وا میدارد تا خود، خدا،محیط و دیگران را آنچنان که هست( چهار رابطه ی معنادار انسان در طول زندگی: رابطه با خود،رابطه با خدا، رابطه با محیط طبیعی و متعلقاتش و رابطه با محیط اجتماعی و انسانی)فهم کند. البته باید تلاش انسان این باشد که به فهم درست» نایل آید،آنجا که حضرت مولانا به زیبایی می فرماید:  

مُردم اندر حسرت فهم درست»

ویژگی ممتاز دیگر فهم،سیالیت» آن است. البته سیالیت فهم از کنجکاوی آن سرچشمه می گیرد.منظور از سیالیت این است که فهم یه سویه و یا خطی نیست ، بل که چند سویه و دَوَرانی است.آن طور که متخصصین علوم شناختی می گویند؛ سازه ی قوه ی فاهمه از دو رکن افقی» و عمودی» در انسان بنا و قوام یافته است:

رکن افقی شامل نیروی اندیشه و تفکرات علمی است که خروجی این نوع تفکر همه علوم و فنون را که بشر در طول زندگی اش کشف کرده،شامل می شود.و رکن عمودی نیزحاوی نور قلب است که مشمول تمامی دستآوردهای معنوی،اخلاقی و عرفانی انسان می باشد.

در واقع،آن چه را که از نیروی اندیشه به دست می آید،افقی ومفهمومی می نامند که به تعبیر مولانا زادش،  "قلم"  وآن نوری که از سوی دل ساطع می شود را عمودی و معنایی می گویند که باز به بیان مولانا زادش، " قدم" است.

زاد دانشمند آثار قلم/زاد صوفی چیست آثار قدم»

 

چنان که عارف وارسته،حسن زاده آملی در کتاب ارزشمند "انسان در عرف عرفان" می فرماید:

آن که درد ندارد، دانایی مفهومی دارد؛

و آن که درد دارد،دانایی ذوقی ».

 


مشخصات

آخرین جستجو ها